می‏خواهم نماز بخوانم

 

این آقا چرا اینقدر داد می‏زند؟! چه می‏گوید؟
داد نمی‏زند: اذان می‏گوید. یعنی به همه خبر می‏دهد که وقت نماز است. بیا با هم به مسجد برویم. اول نماز بخوانیم و بعد به خرید برویم.

 

 

نماز اول وقت راخدا بیشتر دوست دارد.

 

آخ، انگشتم! باید زود انگشتم را ببندم . نباید خون روی لباس‏هایم بریزد. 
مادر ، لباس شما گلی و کثیف است. چه فرقی می کند که خونی هم بشود؟

 

 

اگر لباسم خونی بشود، دیگر نمی‏توانم با آن نماز بخوانم.
ولی با لباس گلی می‏توانم. در هر حال بهتر است که وقت نماز خواندن، لباس‏هایمان نه خونی باشد و نه کثیف. خداوند تمیزی را دوست دارد.

 

 

رضا ببین موهای من پیداست؟ می‏خواهم نماز بخوانم. 
موهایت پیدا نیست ولی چادرت آنقدر نازک است که دستها و پاهایت پیداست.

 

 

ببین خوب شد؟ حالا می‏توانم نماز بخوانم؟

 

 

چادرت خوب است، اما این بار موهایت پیداست! 
حالا دیگر می‏توانم نماز بخوانم.



مامان بیا ببین علی تشکش را خیس کرده است. 
مریم جان باید کمک کنی که زودتر فرش نجس را آب بکشیم .

 

 

مادر چه کار می کنی؟ این طوری که فرش بیشتر خیس می‏شود. 
اگر آن را با آب تمیز نکنیم، نجس می‏ماند. آن وقت دیگر خدا دوست ندارد روی آن نماز بخونیم
.

 

 

چرا جا نمازت را به این طرف پهن کرده‏ای؟! 
امروز می‏خواهم رو به این طرف نماز بخوانم.

 

 

تو نمی‏توانی به هر طرف که می‏خواهی نماز بخوانی. تو باید فقط رو به قبله نماز بخوانی.
قبله‏ی همه‏ی مسلمان‏ها کعبه است کعبه در شهر مکه است.

 

 

بابا من وضو گرفتم. بعد به اذانی هم که گفتید گوش دادم. حالا می‏خواهم نماز بخوانم. 
بابا نگاه کن! علی هم نماز می‏خواند. 
نه پسرم. علی فقط خم و راست می‏شود.

 

 

او نمی‏داند که نماز یعنی چه. اما تو می‏دانی.
می‏دانی که این کار را برای خدا می‏کنی و می‏دانی که اول باید کدام نماز را بخوانی.
بچه‏ها بازی را بگذارید برای بعد از نماز.
 وقتی در اول هر نماز الله اکبر می‏گویید، باید آرام بایستید و تکان نخورید.

 

 

وای! بابا زنبور را بکش! الان نیشت می‏زند. 
مگر نمی‏بینی بابا برای رکوع خم شده است!
او که نمی‏تواند زنبور را بکشد.

 

 

رضا درست می‏گوید، دخترم.
در موقع رکوع نمی‏توانیم از حالت رکوع خارج شویم.
در موقع حرکت‏های دیگر نماز هم نباید جا به جا بشویم.

 

 

رضا، چرا این طوری سجده می‏کنی ؟!

 

 

پسرم، وقتی نماز می‏خوانی باید حواست پیش خدا باشد.
برای سجده کردن باید کف دستها، زانوها و نوک انگشت بزرگ پا روی زمین باشد.

 

 

من می‏خواهم بین دو نماز قرآن بخوانم.
تو هم اگر دوست داری، برو بازی کن. برای نماز عشا صدایت می‏کنم.

 

 

عزیزم بلند شو برو سر جایت بخواب. 
نه من می‏خواهم باز هم با شما نماز بخوانم . 
پس زود برو دوباره وضو بگیر. چون خوابیدی وضویت باطل شده است.

 

 

مامان دیدی؟ رضا اول سجده کرد بعد به رکوع رفت! نمازش درست نیست. 
حالا چه فرقی می کند؟ اصلاً تو به نماز خواندن من چکارداری؟

 

 

رضا جان خواهرت درست می‏گوید. تو نباید ترتیب نماز را به هم بزنی .

 

 

مهرم را بده

 

 

پسرم وقتی که نماز می‏خوانی نباید رویت را از طرف قبله برگردانی.
باید آرام سر جایت بمانی و حرف هم نزنی..
حالا باید دوباره با هم نماز بخوانیم.

 

 

مادر چرا به مسجد می‏رویم؟ 
برای اینکه آنجا با مردم نماز جماعت بخوانیم. 
مادر اینجا خیلی شلوغ است. برویم در خانه خودمان نماز بخوانیم.
نه دخترم، خدا نماز جماعت را خیلی بیشتر از نمازی که تنها می‏خوانیم، دوست دارد.
او دوست دارد که ما کارها را با هم و در کنار هم انجام دهیم.

 

 

چرا آن آقا جلوتر ازهمه ایستاده است؟ 
آن آقا امام جماعت است.
وقتی که او دست‏هایش را تا کنار گوش‏هایش بالا برد و بلند " الله اکبر" گفت،
 ما نمازمان را شروع می کنیم.

 

 
 
منبع : سایت تخصصی کودکان ایران اسلامی